نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

تاریخ، جامعه ای را نشان ندارد که دیرزمانی، فارغ از دغدغه ها و معضلات امنیتی، روزگار خود را سپری کرده باشد.(1) در کنکاش تاریخی، مفهوم امنیت را دارای قدمتی کهن تر از مفهوم«اجتماع» و «جامعه» می یابیم. آدمی آن گاه که بر شکل و هویت اجتماعی خود نیز درنیامده بود، به امنیت به چشم همراهی دیرآشنا می نگریست. تعریف و تثبیت حریم امنیتی هر جامعه ای نخست نیازمند تعریفی از «خودی» و «دیگری» و ترسیم مرزهای هویتی بین این دو است.
نخستین مباحث فلسفی-سیاسی در عرصه مقولات امنیتی را شاید بتوان در آرای فلاسفه ای همچون ارسطو و افلاطون یافت. هر دوی این اندیشمندان، بر ایجاد و حفظ امنیت به مثابه یکی از اهداف و وظایف حکومت، اصرار ورزیده اند. در دنیای امروز که عصر مشارکت است، مفهوم و تعریف سخت افزاری امنیت ملی جای خود را به تعبیری نرم افزاری داده است.
استانلی هافمن(2) امنیت ملی را حمایت هر ملت از صیانت و دور نگه داشتن جامعه از حمله فیزیکی و جریان های ویران کننده بیرونی، تعریف می کند. ولی با تغییر تاکتیک و رویکرد امپریالیسم و استعمار از شیوه های کهن مبتنی بر حمله فیزیکی و نظامی به شیوه های سلطه اقتصادی و فرهنگی، امروزه آنچه امنیت کشورهای جهان سوم را از جانب قدرت های بزرگ تهدید می کند، تنها حمله فیزیکی نیست، بلکه در دنیای امروز همچنان که هجوم دشمنان صرفاً نظامی نیست، مقابله با دشمنان یا رقیبان نیز صرفاً دفاعی- نظامی نیست، بلکه دفاعی- فرهنگی، هویتی و توسعه ای خواهد بود. به همین دلیل است که عده ای دیگر از نظریه پردازان قدرت و امنیت ملی (از جمله رابرت مک نامارا(3)) بر این باورند که در جوامع در حال مدرن، امنیت سخت افزاری نیست- گرچه ممکن است آن را دربربگیرد- امنیت توسعه ای است و بدون توسعه، امنیتی وجود نخواهد داشت. مک نامارا معتقد است امنیت در گروِ فکرِ انسان و در سایه ی توسعه عملی است. به خوبی می دانیم توسعه مفهومی کیفی است که از طریق فرایند فرهنگ سازی و ایجاد هویت فرهنگی دست یافتنی است. جامعه ای که گرفتار بحران هویت و به تبع آن بحران هجوم فرهنگی است، آسیب پذیر و در معرض تهدید است. جامعه ای که نتواند به توسعه دست یابد. طبعاً از اقتدار ملی و امنیت بالایی برخوردار نخواهد بود. این همان نکته مهمی است که استراتژیست های قدرت های بزرگ به خوبی به آن پی برده اند و بر آن دست نهاده اند: «تشدید و یا ایجاد بحران هویت در کشورهای جهان سوم به منظور سلطه فرهنگی بر آنها». امروزه این هدف قدرت های بزرگ با استفاده از تکنولوژی ارتباطات و رسانه های گروهی عملی می گردد.
امنیت ملی مفهومی است که بدون اقتدار ملی دست یافتنی نخواهد بود. برخی از محققان مانند مورگنتا(4) در کنار توانایی های جغرافیایی، طبیعی، نظامی و سیاسی به مشخصات جمعیتی، خصائل ملی، ارزش های مشترک ایدئولوژیک، میزان همبستگی اجتماعی، وفاق و وحدت ملی به عنوان مؤلفه های اقتدار ملی اشاره می کنند. در همین رابطه است که مورگنتا اقتدار سیاسی را به مناسبات روانشناختی میان قدرت و ‌آن که قدرت بر او اعمال می شود، تعریف می کند. مناسباتی که یکی می تواند از طریق نفوذ خود بر ذهن دیگری اثر گذارد.(5)
با عنایت به تعریف فوق به خوبی روشن می شود وقتی بیگانگان از طریق تکنولوژی ارتباطات، قصد نفوذ بر افکار و فرهنگ ملی کشوری را دارند، در واقع اقتدار و امنیت ملی آن کشور را هدف قرار داده اند و از طریق شیوه ای کاملاً نرم افزاری به همان اهدافی می رسند که در قرون گذشته با تاکتیک نظامی حاصل می شد؛ با این تفاوت که امپریالیسم مبتنی بر میلیتاریسم به دلیل انقلابات ناسیونالیستی کشورهای جهان سوم ناپایدار و سطحی بود، در حالی که امپریالیسم فرهنگی به دلیل نفوذ در ذهن، جان، اندیشه و فرهنگ مردم عمیق و پایدار است و به همین دلیل به مراتب خطرناک تر و تهدیدآفرین تر است. با این مقدمه نقش و اهمیت و تأثیر بسزای رسانه های گروهی در ایجاد و یا تهدید امنیت ملی به خوبی روشن می گردد.

مفهوم ارتباطات

وقتی با کسی ارتباط برقرار می کنیم، کار ما در حقیقت یک نوع اشتراک فکری و تفاهم اندیشه ای با اوست. به عبارت دیگر ما و او اطلاعات، عقاید و نظریات خود را با یکدیگر در میان می گذاریم و امیدوار هستیم که اشتراک فکر و اندیشه بین ما صورت گیرد. طرفین ارتباط، مفاهیم خود را از طریق ایجاد ارتباط به یکدیگر انتقال می دهند و قرابت فکر و اندیشه ایجاد می کنند. به طور کلی ارتباط را می توان به این صورت تعریف کرد: برقراری تفاهم و هماهنگی در بین فرستنده و گیرنده پیام.(6) هدف از وسیله ارتباطی(7) (که جمع آن وسایل ارتباطی(8) است) به طور کلی جریان انتقال و برقراری ارتباط و تعامل است. این فرایند را در مجموع«ارتباط های جمعی»(9) می گویند. وسیله ارتباط جمعی عبارت از آن وسیله ارتباطی است که مورد توجه جماعت کثیری می باشد.(10)
از سوی دیگر وسایل ارتباطی دور بُرد را می توان به دو گروه کلی تقسیم کرد:
1.وسایل چاپی و نوشتاری از قبیل روزنامه، مجله، کتاب و...؛
2.وسایل سمعی و بصری مانند رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت.
سه وسیله ارتباط سیاسی یعنی تلویزیون،‌ رادیو، روزنامه (و اخیراً ماهواره و اینترنت) بیش از همه مورد توجه سیاستمداران و ارتباط گران سیاسی است. سیاستمداران از وسایل ارتباط جمعی سه بهره متفاوت می گیرند: نخست ارائه اطلاعات، دوم شخصیت پردازی و سوم شکل دادن به افکار عمومی و آماده کردن و جهت دادن به آن. امروزه، سیاستمداران به توانایی و نقش مؤثر وسایل ارتباطی عمده یعنی روزنامه، رادیو، ‌سینما، تلویزیون،‌ ماهواره و اینترنت در زمینه اطلاعات، شخصیت پردازی و چهره سازی و جهت دهی به افکار عمومی آگاهی یافته اند و لذا اولین هدف سیاستمداران کنترل و دسترسی به این ابزار به ویژه رادیو و تلویزیون می باشد.(11)
روزنامه ها با ارائه اخبار و تفاسیر، طرح دیدگاه ها، نقد مسائل جامعه و انتقاد از عملکرد دولت، مطلع ساختن حکومت و نمایندگان از نظرات و خواست های مردم و منعکس کردن پاسخ ها و نظرات حکومت می توانند در ایجاد فرهنگ مشارکتی و باز کردن فضای سیاسی مناسب برای پیشرفت جامعه، نقش مهمی را ایفاء نمایند. اهمیت رادیو در کسب و حفظ قدرت سیاسی و یا در تضعیف حکومت ها در دوره معاصر، فوق العاده افزایش یافته است. برای نمونه می توان به نقش رادیوهای آزاد در شوروی اشاره کرد که بسیاری از صاحب نظران، نقش این رادیوها را یکی از عوامل فروپاشی شوروی دانسته اند.
در انقلاب ها و کودتاها نیز یکی از زمینه های مبارزه، نبرد بر سر تسلط بر وسایل ارتباط جمعی به ویژه رادیو و تلویزیون است. دریافت پیام رادیویی نیازی به داشتن سواد ندارد و همه جوامع و اقشار اعم از بی سواد و باسواد مخاطب آن هستند. اگرچه رادیو در حال حاضر فراگیرترین وسیله ارتباط جمعی در جهان است، ولی روز به روز بر اهمیت و جاذبه تلویزیون در ارتباطات افزوده می شود. تلویزیون از امتیازات رادیو و سینما هر دو برخوردار است و راحت تر به حوزه زندگی خصوصی افراد وارد می شود. امروزه اکثر سیاستمداران جهان یکی از راه های موفقیت در سیاست را از طریق تلویزیون جست و جو می کنند و تلاش می نمایند از طریق آن، پیام و تبلیغ سیاسی خود را ارائه کنند. تلویزیون در کسب و حفظ قدرت سیاسی و ایجاد رابطه بین حکومت و مردم و نیز تأثیرگذاری بر افکار عمومی، نقش تعیین کننده ای دارد؛ به ویژه جایگاه خبری تلویزیون بسیار بااهمیت تلقی می شود.
نهایت آنکه تلویزیون و ماهواره و اخیراً اینترنت به عنوان یکی از ابزارهای اصلی «نفوذ در افکار عمومی» مورد شناسایی قرار گرفته است و توسط دولت ها یا بخش خصوصی در جهت اهداف موردنظر به کار برده می شود. بنابراین تلویزیون و ماهواره وسیله هایی حائز اهمیت در شکل دادن به افکار عمومی در رابطه با سیاست داخلی و خارجی هستند.(12)

تبلیغات سیاسی

واژه تبلیغات سیاسی یا پروپاگاندا(13) از ریشه پروپاگاره(14) به معنی نشا کردن، منتشر ساختن، برانگیختن یا به حرکت واداشتن اندیشه خاصی است. به عقیده لاسول، تبلیغات سیاسی، کوشش کم و بیش عمومی و سنجیده ای است که هدف نهایی آن، نفوذ بر عقاید یا رفتار افراد برای تأمین مقاصد از پیش تعیین شده است. بارتلت تبلیغات سیاسی را کوششی برای تأثیرگذاری بر افکار و هدایت جامعه می داند که افراد جامعه بر پایه آن بتوانند خود را با رفتاری خاص منطبق سازند.
گرت جورت تبلیغ سیاسی را تلاش سازمان یافته برای شکل دادن به ادراکات و دستکاری شناخت ها و هدایت رفتارها می داند. او تبلیغ سیاسی را با کنترل جریان اطلاعات همراه می داند. هدف از تبلیغ سیاسی می تواند تحت تأثیر قرار دادن افراد برای پذیرش نگرش های خاص باشد. البته گوبلز، تنها هدف تبلیغ را غلبه بر توده ها می دانست، ولی به طور کلی، هدف تبلیغات سیاسی، تغییر در نحوه ادراک و قضاوت های ارزشی مردم است تا بر اساس آن، رفتارهایی را از خود بروز دهند. بنابراین، تبلیغات سیاسی موجب گردآوری آراء، عضویت در احزاب و گرویدن به گروه های سیاسی می شود. با توجه به اهمیت تبلیغات است که امروزه سخن از قدرت هایی می رود که رهبری مغزها را در اختیار دارند؛ این قدرت ها حکومت ها نیستند، بلکه کنترل کنندگان اطلاعات و ابزار اطلاعاتی می باشند.(15)

ارتباطات سیاسی

با پیچیده تر شدن جوامع، اهمیت ارتباط از جنبه سیاسی هر روز افزون تر می گردد تا حدی که باید گفت در شرایط کنونی، ‌ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهره گیری از وسایل ارتباطی و رسانه های گروهی، نظام های سیاسی قادر به نظم بخشیدن به جامعه و مشارکت دادن مردم در زندگی سیاسی نخواهند بود. مشارکت در زندگی سیاسی (از جمله عضویت در احزاب، انتخابات و ایجاد ارتباط متقابل با سیاستمداران) ایجاب می کند که مردم به رسانه های گروهی دسترسی داشته باشند. در ارتباط سیاسی، ارتباط گران تلاش می کنند با بهره گیری از وسایل گوناگون ارتباطی و کاربرد تکنیک ها و به اتکاء قوانین مربوطه، بر مخاطبان تأثیر گذارند و آنان را با برنامه ها و افکار خود هماهنگ سازند و با جلب افکار و آراء عمومی، موقعیت خود را تحکیم بخشند و قدرت خود را گسترش دهند.
ایجاد نظم در جامعه، فراهم آوردن اطلاعات در زمینه قوانین زندگی سیاسی و ارائه آن به مردم، تعیین چگونگی و چرایی رفتار مردم در حمایت از نظام و حاکمیت و متقابلاً خواست ها و نظرات مردم و چگونگی پاسخ حکومت به آن، ایجاد وفاق ملی و گفت و گو میان مردم، روشنفکران و حکومت، همگی از طریق ارتباطات سیاسی صورت می پذیرد.(16)
رسانه های اطلاعاتی و خبری، واسطه اصلی میان سیاست گزاران و مردم هستند. آنها را بسیج می کنند تا اندیشه های جدید و تکنیک های جدید را بپذیرند. وظیفه دشوار رسانه های گروهی این است که ساختار سیاسی باثبات و پایداری را بنا کنند که در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایسته ای پدید آید و به گسترش توسعه ملی سرعت بخشد. در این راستا دو وظیفه مهم برای رسانه های گروهی قابل طرح خواهد بود: 1) متحد ساختن مردم یک کشور؛ و2) تشویق آنان به مشارکت در توسعه ملی.
ایجاد مشارکت و تبادل افکار میان مردم یک جامعه با فرهنگ های متفاوت توسط رسانه ها می تواند با شیوه های غیرسیاسی موجب وحدت ملی شود. ضمناً رسانه ها به ظهور آن دسته از رهبران سیاسی که به مخالفین تغییر ارزش های اجتماعی حمله می نمایند، کمک می کنند و از این طریق، احتمالاً در آینده توجه مردم را به خود جلب می کنند. به عبارت دیگر رسانه های گروهی به پیدایش رهبران جدیدی کمک می کنند که مسئله می آفرینند و از نظر ایدئولوژیک متصدی توسعه ملی می شوند.
یکی از وظایف رسانه ها این است که بتوانند تمام نظام اجرایی را نقد کنند، زیرا انتقاد با رفع خطا و اجرای درست امور، سازنده است. نقش رسانه ها هدایت افکار عمومی، ساختن فرهنگ مردمی، پرورش شهروندانی نقاد و ایجاد همبستگی اجتماعی در جامعه ای باز و کثرت گرا بسیار با اهمیت می باشد.(17)
شرام(18) درباره نقش رسانه های گروهی در توسعه ملی می گوید:«رسانه های گروهی درباره میزان و انواع اطلاعاتی که در کشورهای در حال توسعه در دسترس مردم قرار می گیرد، می توانند مشارکت کنند. آنها می توانند افق ها را گسترش دهند. به انتقال فکر کمک کنند و سطح فکر فردی و ملی را بالا ببرند. آنها می توانند همه این امور را خودشان مستقیماً انجام دهند.»(19)
ایتیل دوسولا پول(20) نیز اعتقاد داشت با توجه به مشکلات اساسی و تسهیل مباحثه ها و مذاکره های بعدی در یک سطح ملی، ارتباطات جمعی می تواند به اتحاد در یک کشور در حال توسعه کمک نماید. با وجود این، پول می دانست که چنان اتحادی میان اعضای یک جامعه ممکن است ماهیت سیاسی نداشته باشد، در عین حال احساس می کرد مسائل و مشکلات ملی که در رسانه های ارتباط جمعی بحث می شوند، می توانند شرایط لازم را برای توسعه (از قبیل مشارکت و تبادل آرا و افکار میان مردم یک جامعه که فرهنگ های متفاوتی دارند) فراهم آورند. او گفت:« سیستم رسانه های گروهی با شیوه های غیرسیاسی فراوانی، یک ملت را متحد می سازد. رسانه ها در سازماندهی ملی زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و سیاست های حزبی، نقش مهمی ایفا می کنند.»
هرگاه از ارتباطات جمعی درست استفاده شود، وسیله مؤثری برای همگرایی ملی یا تقویت احساس وابستگی به یک ملت در میان گروه های نژادی و مذهبی و قبایل مختلف یک کشور خواهد بود.
اگر چنین احساس مشترکی در مورد وظیفه شناسی ملی تقویت نشود و اگر مردم در آیین همگرایی مشارکت نکنند، توسعه و رشد اقتصادی یک کشور بسیار دشوار خواهد بود. برای رسیدن به اهداف ملی، باید ارتباطات جمعی با دیگر نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همسویی داشته باشد.(21)
جامعه پذیری سیاسی و تحت تأثیر قرار گرفتن مردم جامعه نسبت به ارزش های نظام برای اداره مؤثر آن ضرورتی انکارناپذیر است. از طرف دیگر، نظام سیاسی باید موجبات پذیرش نقش از سوی مردم را فراهم سازد. باید طریقی را برگزید که گرایش ها و منافع گوناگون افراد و گروه ها از طریق تشکل های حزبی، گروه های ذی نفوذ و امثال آن بیان و ارضاء شود و بدین سان ارتباطات سیاسی زمینه ساز فعالیت و مشارکت سیاسی افراد جامعه گردد. پس رواج نوعی فرهنگ سیاسی که به آن«فرهنگ مشارکتی» می گویند، ضروری است. در این فرهنگ، افراد به صورت مثبت با بیشتر جنبه های نظام سیاسی برخورد می کنند. نقش ارتباطات سیاسی در ایجاد چنین فرهنگی بسیار قاطع و اساسی است.
از سوی دیگر، پیشرفت ارتباطات بین المللی به وابستگی متقابل دولت ها دامن زده است. البته در این پدیدار، شاهد یک ناسازه هستیم،‌ به این معنی که از یک سو استقلال ملی بدون کنترل بر ارتباطات معنی خود را از دست می دهد، اما از سوی دیگر نظام جدید ارتباطی، امکان کنترل و سانسور اطلاعات را از دولت ها سلب می کند. برای عبور از این تناقض می توان به این دیدگاه رسید که هرچه مردم با رسانه ها بیشتر پیوند داشته باشند و هرچه نظرات مردم در رسانه ها بیشتر منعکس شود، مشارکت مردم نیز بیشتر خواهد شد.
رسانه های همگانی پشتوانه و زیربنای تغییرات اجتماعی در توسعه ملی به شمار می روند. آنان در ایجاد، گسترش و تداوم ارزش های مؤثر در توسعه، نیز نقش بسزایی دارند. نادیده گرفتن این ارزش ها از طرف وسایل ارتباط جمعی و تأیید و تشویق ارزش های ضدتوسعه، لطمه ای جبران ناپذیر بر جامعه وارد و رسیدن به توسعه را مشکل و حتی گاه غیرممکن می سازد.(22)
گسترش مشارکت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به عنوان یکی از زمینه های اساسی پیشبرد برنامه های توسعه ملی نیز از وظایف مهم وسایل ارتباط جمعی است. رسانه ها قادرند در فضایی مردمی، در مجموعه ای از عوامل هماهنگ، با ایجاد باور میان مردم و حاکمیت و در نهایت ترغیب و تشویق مردم به مشارکت بیشتر، در امور مؤثر واقع شوند.
بسیاری از جامعه شناسان ارتباط جمعی معترف اند که رسانه های همگانی تأثیری چشمگیر بر تمامی ارکان جامعه دارند. پیامدهای این تأثیر از جهات شخصی، سیاسی، اقتصادی، زیباشناسی، روانی، اخلاقی، ‌قومی و اجتماعی به قدری مؤثر است که هیچ گوشه ای از وجود انسان را به حال خود رها نمی کند. سرانجام رسانه ها در پیدایش عادت تازه، تکوین فرهنگ جهانی، تغییر در رفتار و خلق و خوی انسان ها، «دهکده جهانی» و همسایه شدن با ملل دوردست، سهمی بزرگ بر عهده دارند.(23)

پی نوشت ها :

1. این مقاله در شماره 46 مجله راهبرد، زمستان 1386 منتشر شده است.
2.Stanly Hoffman
3.Robert McNamra
4.Morgenthau
5.Hans Morgenthau, "Power and Ideology", in: International Politics and Foreign Policy, ed. by Jams Rosenau, New York Free Press,1962.
6. نگاه کنید به: ابراهیم رشیدپور، ارتباط جمعی و رشد ملی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1348، صص 1-3؛ ابراهیم رشیدپور، ارتباط جمعی و رشد ملی، تهران: سروش، 1365، صص 1-3.
7.Medium
8.Media
9.Mass Media
10.ژان کازنو، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی،‌ ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران: اطلاعات، 1373، ص 3.
11.نگاه کنید به: پرویز علوی،‌ ارتباطات سیاسی (ارتباطات، ‌توسعه و مشارکت سیاسی)، تهران: مؤسسه نشر علوم نوین، ‌1375، ص 94.
12.همان، ص 34.
13.Propaganda
14.Propagaree
15.همان، صص 75-74.
16.همان، صص 82-83.
17.همان، صص 92-93.
18.Schram
19.آمدی میخائیل هابت، «نقش رسانه های گروهی در جهان سوم»، ترجمه مصطفی امیدی، فصلنامه رسانه، زمستان 1371، شماره12، ص 7.
20.Ithiel de Sola,Pool
21.همان، ص 13.
22.همان، صص 166-168.
23.همان، صص 120، 151 و 159.

منبع مقاله :
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.